محل تبلیغات شما

مفاتیح رو باز کردم و چشمم به زیارت امام زمان افتاد. با این حالی که بی مربوط بود به مکانی که هستم
اما از اونجایی که اعتقاد دارم هیچ چیزی اتفاقی نیست. دلم خواست یه سلامی عرض کنم
تا در مفاتیح رو بستم.
اومدی و کنارم نشستی. 
داری تموم ِ دنیامو میگیری.
هیچ خبرت هست؟

نه بمون... شاید یه کم جون بگیرم!

با من بمان.. عاشق کشی مردانه نیست!

و این جدال بی پایان..

یه ,مفاتیح ,رو , داری ,تموم ,ِ ,مفاتیح رو ,رو بستم ,در مفاتیح ,بستم اومدی ,و کنارم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروش اینورتر یاسکاوا یادداشت های یک اسیر